طلوع خورشید در زندگی من و عشقم
بالاخره روز موعود فرا رسید و دکتر برای 1 اردیبهشت ساعت 6 صبح در بیمارستان بهبود وقت داده بود و من و بابا و عزیز و آبچی مامان و صبا صبح ساعت 5:30راه افتادیم و رفتیم بیمارستان ولی متاسفانه جا برای پذیرش نداشتن که طی تماس و هماهنگی با دکترت منو پذیرش کردن و ساعت 8:15دقیقه پسر من سفر 9 ماهشو به سلامتی تموم کرد و پا بدنیا گذاشته و همه اعضای خانواده مخصوصا من و باباش رو مسرور کرد عزیزیم میلادت مبارک انشالله صد ساله بشی.
راستی گلم خاله جونت(فریبا) اولین تولدت رو تو بیمارستان با خریدن کیک و کادو برات برگزار کرد دست گلش درد نکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی